همه ساکت شده بودند دیگر صدایی شنیده نمیشد. مردم او را نگاه میکردند. در این لحظه طنین سخن او در فضا پیچید. سخنی کوتاه و قاطع! برخی با تعجب و حیرت به یکدیگر نگاه کردند! گویی انتظار سخن دیگری را داشتند! دیگر منتظر نماندند. به سوی خیمهاش هجوم بردند و هرچه در آن بود را به غارت بردند، حتی زیراندازی که بر روی آن بود را از زیر پایش کشیدند و ردا و پارچهای را هم که بر دوشش بود، ربودند و به یغما بردند. او باقی ماند و خیمهای غارت شده ...
برخی در حیرت و افسوس بودند و نمیدانستند که چرا آنها با خلیفه و حاکمی که اندکی پیش، خودشان دستان او را به نشانه بیعت فشردند، این طور رفتار میکنند!؟ برخی دیگر هم به سرعت خود را به خیمه رساندند تا جلوی آنها را بگیرند. اما دیگر دیر شده بود، حسن بن علی با همان حالت از خیمهاش خارج شد و به همراه برخی از یارانش به سمت شهر حرکت نمود.
آنها در حالی که سوار بر اسب بودند، به سمت سایبانی که منتهی به شهر میشد، نزدیک گشتند؛ اما از قبل، فردی خود را در تاریکی همان سایبان، پنهان کرده بود و انگار انتظار ورود آنان را میکشید. هرچه به سایبان نزدیک و نزدیکتر میشدند، اضطراب او هم بیشتر و بیشتر میشد.
حسن بن علی به زیر سایبان رسید. دیگر وقتش بود. خنجر را در دستانش فشرد و در یک لحظه از کمین گاه خود به سوی او حمله کرد. تمام نیروی خود را جمع کرد و با خنجر کوچکی که در دست داشت، ضربه ای شدید را به او وارد ساخت، اما دستش به خطا رفت و به ران حسن بن علی اصابت کرد. شدت ضربه به قدری بود که خنجر به استخوان رسیده بود ...
یاران حسن بن علی به سرعت وارد ماجرا شدند و آن مرد را کنار زدند. شدت ضربه، امام را از حال برد و او را با همان حالت به منزلی در شهر مدائن رساندند.(1)
چند ماهی از این ماجرا گذشت تا کم کم حال امام رو به بهبودی نهاد. ایشان به سمت کوفه رهسپار شد.
به مردم خبر دادند که امام به مسجد میآید تا مجدد، دقایقی را در میانشان صحبت کند. مردم جمع شدند. حضرت وارد مسجد شد و بر روی جایگاه نشست. همه در انتظار بودند و میخواستند بدانند که امامشان بعد از گذشت چندین ماه، چه خواهد گفت؟
حسن بن علی بعد از ذکر و ثنای خداوند متعال و نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به مردم گفت: "... اى اهل عراق! از خدا بپرهیزید و درباره ما اهل بیت چنین مکنید؛ زیرا که ما امیران و میهمانان شما هستیم و ما همان خاندانى هستیم که خداوند فرموده: "همانا خداوند اراده کرده است که تنها از شما خاندان هر گونه پلیدى را بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند."
پس از آن، حضرت پیوسته به سخنان خود ادامه داد، تا این که هر که در مسجد حاضر بود، به گریه افتاد...(2)
حسن بن علی در میان صحبتش با مردم، در بین تمامی آیات قرآن کریم، تنها فرازی از آیه 33 سوره احزاب را قرائت نمود که در بین مسلمین این بخش از آیه، به آیهی تطهیر شهرت دارد. اما هنگامی که به صفحات تاریخ رجوع میکنیم، انگار این تنها باری نیست که امام حسن به این آیه استناد میکند(3) و حتی آن حضرت هم تنها فردی نیست که این آیه را شاهدی بر مقام و جایگاه خویش میداند، مردم مدینه، بارها و بارها شاهد بودند، که نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این آیه را درخصوص خود و عدهای خاص، تفسیر مینمود و از آنان با نام اهل بیت، یاد میکرد.(4) بعد از ایشان نیز، به دفعات متعدد توسط همان افراد، به این آیه استشهاد شد.
همان طور که میدانیم، قرآن کریم بیش از 6000 آیه دارد، و آیهی تطهیر، تنها یکی از این آیات و آن هم فقط بخشی از آن است. واقعاً چرا امام حسن در شرایطی که مردم شدیداً در انتظار سخنش بودند، این آیه را خواند و گفت که با ما اهل بیت چنین نکنید؟ حقیقتا اهل بیت چه کسانی هستند و حسن بن علی چگونه خود را جزو اهل بیت میداند؟ گذشته از همه اینها، آیهی تطهیر چه مزیتی را در خصوص اهل بیت بیان میکند و برای چه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به دفعات مردم را به این آیه توجه میدهد؟
وقتی خوب دقت میکنیم مییابیم که انگار بسیاری از مسلمانان دیگر نیز همانند ما، به راحتی نمیتوانند از کنار این مسائل بگذرند. واقعاً این همه تاکید برای چیست؟ از طرف دیگر، ماییم و این همه مسائل و مشکلاتی که در زندگی با آنها روبروییم، واقعاً توجه به مفاهیم این آیه چه تاثیری در زندگی ما دارد؟
ما نیز در این مقاله به دنبال یافتن پاسخی برای همین چراها هستیم. بدین منظور میتوانیم در کنار یکدیگر به بررسی این آیه بپردازیم.
اگر بخواهیم آیهی تطهیر را به خوبی مورد مطالعه قرار دهیم، شاید بهتر باشد که در دو بخش به بررسی آن بپردازیم. ابتدا لازم است برای روشن شدن معنا ومفهومی کلی از آیه، کلمات آن را به صورت مجزا، مورد دقت قرار دهیم، که این بخش میتواند، معنای آیه را بیش از پیش برای ما روشن سازد. به کمک این بخش میتوانیم، پاسخهای خود را در بخش دوم بیابیم و فرازهای گوناگون آیه را هرچه بهتر درک کنیم.
بخش اول - بررسی اجزای آیه
"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا"
"همانا خداوند فقط و فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را قطعاً پاکیزه سازد."
"سورهی احزاب قسمتی از آیهی 33 (معروف به آ یهی تطهیر)"
همان طور که میدانیم، قرآن کلمه به کلمهاش، از جانب خداوند نازل شده و به دست ما رسیده است و اگرچه کلامش بشری نیست، ولی برای بشریت است. بنابراین فهم کلماتی که در آن آمده، راهی است برای درک بهتر کلام خداوند، و پرودگارمان از همین طریق، با ما سخن میگوید. پس طبیعی است که اندیشیدن بر روی تک تک کلمات قرآن برای ما انسانها اهمیت ویژهای داشته باشد، چرا که به وسیله فهم بهتر این کلمات و تعالیم کسانی که خداوند خود آنها را به ما معرفی کرده، میتوانیم مقصود پروردگارمان را بهتر و بیشتر درک کنیم.
آیهی تطهیر نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست و بررسی کلمات گوناگون آن، بیشتر میتواند به ما در فهمیدن منظور خداوند کمک نماید و مفهوم آیه را بهتر برایمان روشن کند. لذا اگر میخواهیم مفاهیمی از قبیل: حصر و اختصاص آیهی تطهیر، معنای لغوی اهل بیت، رجس و گستره معنائیش، اراده الهی و دوام و پیوستگی آن، مفهوم تطهیر، تأکیدهای مختلف آیه و ... را بهتر متوجه شویم، باید کلمات مختلف آیه را دقیقتر مورد بررسی قرار دهیم.
اجزاء و کلمات گوناگون آیه تطهیر
در یک جمع بندی بر اساس اجزاء گوناگون آیه، مشخص میشود که در آیه تطهیر خداوند متعال، ارادهی خویش را در خصوص طهارت و پاکیزگی تنها شامل اهل بیت مینماید و با 3 بار تاکید، معلوم میسازد که هرگونه رجس و پلیدی را فقط از اهل بیت دور گردانیده و آنان را پاک و مطهر نموده است.
بخش دوم – کلیات و مفاهیم آیهی تطهیر
درست است که به صورت مختصر، با مطالعه قسمت مفردات به مفهومی کلی از آیه دست یافتیم، اما هنوز مسائلی در آیه وجود دارد که برایمان به صورت مبهم باقی مانده است و به نظر میرسد به راحتی نمیتوانیم از کنارشان بگذریم. خداوند در این آیه از افرادی سخن به میان میآورد که معلوم نیست چه کسانی هستند و حتی اگر هم پس از تحقیق و جستجو بتوانیم آنها را بشناسیم، جای این سؤال باقی میماند که چرا خداوند از آنان تحت عنوان اهل بیت، نام میبرد؟
الف) آلودگی مادی، پلیدی معنوی
همان طور که دانستیم، اساسی ترین نکتهی این آیه، مربوط به دور شدن رجس یا پلیدی از افرادی به نام اهل بیت است و در واقع خبر اصلی این آیه به همین موضوع اشاره میکند. اما واقعاً این چه آلودگی و رجسی است که از اهل بیت دور میشود و چرا خدا، روی دور ساختن آن تاکید میکند؟ شاید اگر مفهوم دقیقتری از پلیدی را بدانیم، بتوانیم منظور خداوند را بیشتر درک کنیم.
رجس و پلیدی که ما از آن در وجود خود احساس تنفر میکنیم، میتواند در ظاهر چیزی باشد، همانند مکان تجمع زبالههای خانگی، شهری و یا حتی زبالههای صنعتی که ظاهر کثیف و آلودهی آن را به خوبی احساس میکنیم. اما همه چیزهای آلوده هم ظاهری ناخوشایند ندارند و گاهی ممکن است این پلیدی در باطن اشیاء قرار داشته باشد، همانند غذایی که فاسد شده است، این غذا با این که ممکن است ظاهری بسیار خوشمزه و تحریک کننده داشته باشد، ولی در حقیقت، اثری که در بدن ایجاد میکند، خطرناک است، پس این غذا باطنی پلید دارد. بنابراین همهی پلیدی ها تنها در ظاهر خلاصه نمیشود. اما جدای از این یک حقیقت دیگر هم وجود دارد که خود ما هم آن را در وجودمان احساس میکنیم. همهی ما از عمل فردی که دروغ میگوید، دزدی میکند و یا زور میگوید و ستم میکند هرچند او ظاهری آراسته نیز داشته باشد، با تمام وجود تنفر داریم.(21)
اگر به متون اسلامی مراجعه کنیم، موارد مختلفی را مشاهده خواهیم کرد که اسلام آنها را پلیدی میداند و آنها را میتوانیم در همین دو دستهی عمده (پلیدیهای مادی و معنوی) جای دهیم، هرچند که در این بررسی با مفاهیم دقیقتر و کاملتری هم مواجه میگردیم. برخی از پلیدیهایی که اسلام برایمان بر میشمرد را حتی میتوان در ظاهر هم تشخیص داد، و ناپسند بودن آن را کاملا احساس کرد، همانند برخی نجاساتی که اسلام ما را از آنها بر حذر میدارد و یا حتی موارد دیگری که امروزه بررسی پلیدی آنها، با توجه به پیشرفتی که در علم به وجود آمده، برایمان سادهتر شده است.
اما موارد دیگری که اسلام آنها را پلیدی میداند، صورتی باطنی و معنوی دارند؛ این پلیدیها با این که گاهی بد و پلید بودنش برای ما روشن است، اما حقیقت و باطن اغلب آنها، معمولا برایمان معلوم نیست. از این رو خداوند که همه چیز را میداند، حقیقت آن را برای ما مشخص میکند. مثلاً، همهی ما میدانیم اگر فردی مال بچه یتیمی را به ناحق از او بگیرد و یا در آن تصرف کند، عمل ناپسندی را انجام داده است . اما زشتی عمل او به همین مقدار خلاصه نمیشود بلکه بر خلاف تصور بسیاری از افراد، رفتار او اثر بسیار ناگوارتری را به همراه دارد، در واقع این عمل زشتش به روح خود او هم آسیب میرساند. خداوند در همین خصوص میفرماید: "افرادی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، [در حقیقت،] تنها آتش میخورند."(22) به خاطر همین اثرات ناگوار است که اسلام ما را از انجام بسیاری از کارها نظیر شرک به خدا، انکار قیامت، تکذیب پیامبران و یا اعمالی چون ظلم، بیعفتی، قماربازی و ... نهی کرده است. در حقیقت علت نهی این گونه از اعمال به خاطر پلیدی آنها است و حتی قرآن صراحتاً از برخی از این موارد تحت نام رجس یاد میکند.(23)
با همین نگرش اسلامی میتوان نتیجه گرفت که پلیدیهای معنوی، یا به عقاید و افکار باطل و نادرستی که در ذهن ما وجود دارد باز میگردد و یا به یک سری از رفتارها و اعمال ناشایستی مربوط میشود که بعضی وقتها آنها را انجام میدهیم.(24)
لذا گاهی انسان در عقیده خود شریکی را برای خدا قرار میدهد و یا به فرستادگان او ایمان نمیآورد و ... که طبق نگرش قرآن، خود این عقیده نوعی رجس است.(25) چون فکر و باور ما، ریشه و اساس همه کارهای ماست، بنابر این طبیعی است هر آفتی که این ریشه را در بر بگیرد، کل شاخهها را از بین میبرد و تک تک اعمال ما را هدف قرار میدهد. به همین خاطر این افکار باطل و ناصواب، نه تنها خود نوعی آلودگی است، بلکه در میان پلیدیها، بالاترین اهمیت را دارد. اما بعضی وقتها هم انسان به هنگام عمل، به معاصی و گناهانی چون آلوده دامنی، دروغ، تهمت، تکبر و ... آلوده میشود که این، نوع دیگری از آلودگیهای معنوی است.(26) پس در حقیقت این دو گروه، سر منشا تمامی پلیدیها و آلودگیهایی است که در باطن انسانها وجود دارد.
بنابر این از آنجایی که آلودگی های معنوی در روح انسان که حقیقت و اصل وجود اوست، تأثیر میگذارد و میتواند همهی بخشهای وجود او را تصرف کند، معلوم میشود واقعاً این نوع از پلیدیها بسیار مهمترند. به احتمال زیاد منظور خداوند در این آیه نیز همین پلیدی های معنوی است. زیرا بزرگترین بندگان خدا همانند انبیا و پیامبران، ممکن است به آلودگی های مادی دچار شوند، و آنها هم باید خود را از آن آلودگیها پاک کنند. اگر به قرآن مراجعه کنیم، متوجه میشویم پیامبران که خود را از لحاظ خلقت مانند ما، بشر، میدانند؛ مثل همه ما، خود را در برابر آلودگیهای مادی پاکیزه میکنند. مثلاً خداوند همان طور که به ما دستور میدهد، هنگامی که لباسمان آلوده شد آن را پاک کنیم، به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز همین دستور را میدهد و میفرماید: "لباست را پاک کن"(27) و یا در جای دیگر به ما و همه مومنان میگوید، زمانی که قصد نماز خواندن داریم، خود را از آلودگیهای مادی پاک کنیم و بعد نماز بخوانیم.(28) اما حتی در این خصوص نیز خداوند متعال، پیامبر و اولیائش را هم از این قاعده کلی مستثنی نمیکند.
برچسب ها : به مناسبت روزمباهله